همه ی ما

بعد از رد شدن از این قسمت با ارتفاع 2830 متر  (ارتفاع را آقای محسنی با جی پی اس خدا دادی خودشان اعلام کردن و با جی پی اس غیر خدا دادی هم که چک کردیم 1 متر اختلاف داشت که دیدم آقای محسنی 1 متر پایین تر ایستاده ) به قسمتی رسیدیم که یک قله را می شد دید که می گفتن قله اصلی نیست ولی هم سطح با پهنه ساار هست که دوست داشتیم حداقل تا آنجا را با دوستان همراه باشیم که متاسفانه نشد و ترجیح دادیم همان جا بمانیم و بقیه گروه برن در این قسمت هم آقای زمانپور و محمد ام جی کروز هم از گروه خدا حافظی کردن و به سمت پایین حرکت کردند . از اینجا به بعد را تا قله 1.15 زمان برد که گروه رفت و برگشت و ما هم خوابیدم تو سرما ولی خیلی خوب بود

مسعود و ام جي

 سيمين و هومن

خوب چون این دو دوست پایین قله منتظر ما بودند به پیشنهاد اقای محسنی از بردن کوله ها خوداری کردیم و فقط کوله حمله و آب و خوراکی های سبک برداشتیم و به سمت  قله به راه ادامه دادیم  ....

در طول مسیر چشم اندازهای بسیار زیبایی از کوه ، برف و ابر دیدیم  هر چقدر بالاتر می رفتیم آب و هوا بهتر مي شد و از استشمام اکسیژن کوهستان لذت می بردیم  ، توقف کوتاهی کردیم کمی آب نوشیدیم و به راه خود ادامه دادیم  ....

خلاصه حدود ساعت  30/12 بود که  در ارتفاع 3275 متريبه قله چشمه شاهي رسیدیم  ، آب و هوای قله بسیار عالی و مناظر از آن ارتفاع  زیبا و دیدنی بود

کمی خستگی در کردیم آب و چای و تنقلات خوردیم و چند عکس دسته جمعی " یعنی همون عکس تکی معروف خودمون "  گرفتیم و به سمت پایین قله به راه افتادیم باز هم میگم جای دوستان غیر حاضر خالی بود  ....

قله چشمه شاهي - ۳۲۷۵ متر

فرهاد

اميد

نسيم

هنگام فرود از قله به یک شیب خیلی تند رسیدیم که نزدیک بود با حرکت جالب پریسا بی پریسا بشیم ، البته خدا نکنه ....

آقای صالحی که این صحنه رو دید سفارش کرد که پریسا بین من و امید حرکت کنه  تا مراقبش باشیم تا دیگه از خودش شجاعت زیادی نشون نده  .....

خلاصه در طول مسیر دیدیم که آقا نیما جلوتر از گروه میونبر زده و از شیب مسیر داره سر می خوره و به پایین میره من هم که این صحنه رو دیدیم بدم نیومد ، پس من هم معطل نکردم و روی برف سر خوردم و زودتر از بقیه به آقا نیما و آقا هومن و سیمین خانم رسیدم که دیدم امید هم داره سر می خوره و میاد پایین ، بعد از چند دقیقه بقیه دوستان  هم به ما ملحق شدند به هم خسته نباشید گفتیم و از قله برای هومن و سیمین  تعریف کردیم ، کمی چای و آب و تنقلات خوردیم و به سمت مسیر برگشت به راه افتادیم در طول مسیر باز هم به نقاط شیب دار رسیدیم بیشتر دوستان اینجور مسیر هارو سر خوردند و پایین آمدند که خیلی هیجانی و جالب بود ...

سرسره بازي

خلاصه بعد از کمی راهپیمایی به یک تکه سنگ بزرگ در پایین ارتفاعات رسیدیم نفسی تازه کردیم و به پیشنهاد اقای صالحی نهار خوردیم ، دوستان هرکدام زحمت کشیده و غذایی آورده بودند که مثل همیشه مفصل بود ، دور هم غذا خوردیم ، فقط برای خودم و بعضی از دوستان کم اشتها بودن من خیلی جالب بود که خودم هم علتش رو نفهمیدم ......

بعد از خوردن غذا به راه ادامه دادیم تا اینکه در طول مسیر دیدم که آقا نیما و آقای مهرنواز از یک بوته دارند میوه های کوچیکی رو مي چینند و می خورند من و تعدای از دوستان هم از آن بوته چند تا میوه چیدیم و خوردیم ، پوته پر از تیغ بود ، هر یک دونه که می چیدیم تیغ میرفت تو دستمون و یه آخ می گفتیم ،  میوش شکلش مثل آلوچه بود و طعمش مثل لواشک و با هسته های زیاد ، در کل ، کل هیکل میوه هسته بود ، ولی خوشمزه بود .....

آقای مهرنواز هم گفتند که با این میوه تو اردبیل یه نوع آش می پزند که اگه اشتباه نکنم به ترکی می شد " بیلدیگ "

در مسیر بر گشت هم هر چند کم ولی از آواز زیبای آقای محسنی بهره مند بودیم سر امد زمستان ، ...

در طول مسیر دیدم که الهه شجاعت به خرج داده و به سمت ما در حرکت ، الهه با دیدن ما از آب و هوای قله پرسید و با ما همراه شد ، بعد از حدود نیم ساعت پیاده روی مسیر کوه پیمایی تمام شد و به روستا رسیدیم ...

اهالی روستا هم به مناسبت اربعين حسيني مشغول عزاداری بودند . . .  

در پایان باز هم میگم جای دوستان غایب خیلی خالی بود ، انشاالله این سعادت نصیب من بشه تا باز هم در کنار " همه ی ما " باشم

به قول خانوم "خامنه " مجری برنامه کودک دهه شصت ، به خدای مهربون می سپرمتون

قله پهنه سار در انتهاي تصوير

البته قرار بود که سیاوش و چند تا از بچه ها هم به گروه بپیوندند و بریم کافه یک گپی بزنیم و دیداری تازه کنیم که متاسفانه ما  هم نتونستیم دوستان را همراهی کنیم و به سمت تهران  تهرانی که دیگه نمی شه توش نفس کشید "شهری که سرش شلوغه ، وعده هاش همه دروغه ، آسموناش پر دود ، قلب عاشقاش کبوده " حرکت کردیم حیف شد . دلم برای سیاوش تنگ بود ولی خوب شاید وقتی دیگر .

مرسی از همه ما؛ مرسی از ساپورت خوب آقای صالحی؛ مرسی از همه که خوبید و با صفا به امید دیدار .